گذری به نقندر(نغندر) مشهد
روز سه شنبه 20 مرداد 94 به دعوت پسر عمه ام آقا رضا شمسی به کلاته پدر خانمش در ییلاقات نقندر(نغندر) رفتیم. بنابراین لازم دیدم در اینجا گزارشی مختصر از دیده ها و شنیده های خود را از این روز خاطره انگیز به نگارش در آورم.
می دانیم که شهر مشهد در دشتی حاصلخیز به نام توس واقع است و رشته کوه هزار مسجد در شمال شرقی و رشته کوه بینالود در غرب و جنوب غربی آن را دربر گرفته است. از قدیم الایام درّه های این کوهها ییلاق و محل سیاحت و گردش مردم مشهد بوده است. به خصوص وکیل آباد، طرقبه، طرقدر، عنبران، شاندیز، حصار، جاغرق، عارفی، بند طرق، مایان، گلمکان، بندگلستان، اسجیل، سرآسیاب، کنگ، ابرده، زشک، اخلومد، و روستاهای حاشیه کشف رود و اژدر کوه و کلات و دره آل و سد کارده و اندروخ. از نقاط باستانی طبیعی آن چشمه سبز در گلمکان که بنا به گزارش مورخان، یزدگرد سوم بزهکار(اثیم) ساسانی در آنجا با لگد اسب درگذشت. و دیگر چشمه گیلاس یا گُلسب است که آب آن را امیر علیشیر نوایی وزیر سلطان حسین بایقرا در عصر تیموری و سپس شاه عباس صفوی برای کم آبی مشهد داخل خیابان این شهر و وارد حرم مطهر رضوی کردند. دیگر غار مغان در پشت کوههای خلج در جنوب مشهد و در انتهای دره روستای مغان قرار دارد. اما این عروسهای زیبا و دلفریب مدتی هم آغوش ثروتمندان است. هر کس برای خود گوشه ای را تصاحب کرده و دور آن را حصار گرفته است. در مسیرهای تنگ و کنار رودخانه نیز لمکده های سربرآورده که معمولاً در آنها بساط قلیان و فست فود و دیزهای پر چرب به راه است و البته پیست موتور سوارها و آهنگهای آنچنانی که گوش دره را کر می کند و صد البته دود پختن بلال و کباب و غیره. و صد البته چیزی که از آن خبری نیست آرامش و هوای پاک است. آبهای رودخانه ها گل آلود و پر از آلودگی. و از همه مهمتر تهیدستی که به این مناطق می آید طبیتعاً نه جایی در لمکده یا در ویلاهای و رستورانها دارد و نه محلی است که ماشین لکنده اش را در آنجا پارک کند بنابراین مجبور است در کنار همین راه باریک درّه ها اتراق کند که صداهای گذایی و دود و گرد خاک آسایش دو چندانی برای وی فراهم می کند. و با این وجود وقتی آرامش وی کاملتر می شود که در رفتن و برگشتن ترافیکی سنگین و سبقت از کناره های جاده که معمولاً همراه با تصادف است او را گرفتار می کند. البته ناگفته نماند این ییلاق رفتن برای کسی است که باغی و باغستان و کلاته ای ندارد و گرنه از ما بهتران فقط ترافیک آن را تجربه می کنند. آدم مستضعف باید در همان کلبه حقیرانه خود یا در کنار بلواری یا پارکی بتمرکد و همانجا کشک و بادمجان خود را زهر مار کند. برای او چه این غلط کردنها که بنزین هزار تومانی را در ماشین قراضه خود بریزد که مثلاً جمعه ای می خواهد همراه خانواده خود به ییلاق برود و مثلا پلو عدسی بخورد و برگردد.
به هر حال پسر عمه عزیزم، ما را تا نقندر برد و از آنجا تا روستای دیدنی و تاریخی کنک به مسافت 6 کیلومتر در عرض دره ای تنگ از کنار رودخانه رفتیم. که تقریبا در اطراف آن ویلا و لمکده ساخته شده بود. کنگ روستایی پله ای بر شیب تند کوه همانند ماسوله که پشت بام خانه ای صحن حیاط خانه بالاتر از خود است و اکثر خانه ها با چفت و بستهای چوبی و مصالح آن چینه سنگ و گل است. و سقف و تراس و پنجره ها چوبی راههای پرپیچ و نفس گیر و البته بعضی از کوچه های آن سنگ فرش. میدانک کوچک روستا فقط محل پارک ماشین روستاییان بود و برای بازدید کننده محلی برای پارک نیست. خانه ای در پیشانی میدانک روستا را ظاهراً میراث فرهنگی به عنوان نمونه بازسازی کرده است. خدای را به چه صعوبتی مردم در این روستا زندگی می کنند. شاید اکثر مردم آن زانو درد داشته باشند. مردمان مسن به سختی می توانند این شیب تند و پله ها را طی کنند هنوز روستا گازکشی نیست کپسول ها گاز را با الاغ از راه پله ها می بردند.
اما نقندر احتمالا مخفف نوقان درّه باشد یعنی دره ای که در آن نوقان داری رواج داشته است. شاید وجه تسمیه شهر نوقان قدیمترین شهر دشت مشهد که اکنون بخشی از شهر مشهد است از همین شغل گرفته شده باشد. اهالی نقندر نیز همین وجه تسمیه برای ده خود می دانند. و جالب است بنا به رسم معمول قدیم هنوز کلاته های اطراف نقندر پر از درخت توت است. کلاته ای که ما نیز در آن بودیم در اصل توتستان بود و کمتر درخت دیگری داشت. تا چند سال پیش اکثر مناطق مشهد و خیابانهای آن درخت توت داشت به خصوص بلوار وکیل آباد. روستای نقندر یا نغندر در از توابع طرقبه و در حدود 10 کیلومتری آن واقع است. این روستا در دامنه سلسله جبال بینالود و در میان دره واقع و از نقاط سرسبز و زیبای کشور است. ما از میدانک نقندر که بر کنار کال آن واقع است از مغازه ای مقداری خوردنی گرفتیم و از سینه کش غرب روستا از جاده ای خاکی خود را به بلند درّه نقندر رساندیم از آنجا با راهنمایی خویشمان در میان گرد و غبار ماشین وارد درّه ای شدیم که کلاته آنها در آنجا واقع بود. لازم به ذکر است از روی تپه مشرف به نقندر، روستا چشم اندازی عالی و زیبا داشت دره ای فرو رفته در درخت. با مطالعه در کتابها و سفرنامه آدم متوجه می شود که این محل علاوه بر اینکه ییلاق مردم مشهد و محل گردش زائران و مسافران بوده محل گعده شیوخ و بزرگان مشهد و نیز گوشه انزوای عارفان بوده است. هنوز مزار بعضی از این عارفان وجود دارد و محل زیارت است مثل مزار شیخ عبدالرحمن گهواره گر در نوزاد گلمکان، مزار شیخ ابوعلی مایانی در دره مایان، بقعه شیخ حافظ ابردهی در ابرده. ناگفته نماند اکنون بعضی از گوشه ای دنج و ویلاهای این مناطق نیز محلی برای استعمال چرس و بنگ و شیشه و شیره و تریاک و هزار زهر مار دیگر شده است. به هر حال وارد توتستان خویشمان شدیم. این توتستان بر حاشیه بازه ای کم عمیق قرار گرفته است که تا انتهای آن کشیده شده است. ظاهرا این بازه تماماً از پدر پدرخانم پسر عمه مان بوده که آن را تقسیم کرده و به فرزندانش داده و هر کدام از آنها اینک دور توتستان خود را فنس کشیده اند. در بالادست کلاته قناتکی حفر شده که اکنون به جهت خشکسالی و عدم لایروبی آب بسیار اندکی دارد که کفاف آبیاری درختان را ندارد. و در بهار فقط استخرهایی که برای پر کردن آب این قنات ساخته شده، پر می شده است. اکنون از این استخرها به صورت قطره ای درختان را آبیاری می کنند. و استخر نیز توسط تانکر پر آب می شود که تانکری 50 هزار تومان خرج دارد. درختان توت باغ همه سرحال و سرسبز ولی به جهت خاک تروس منطقه دیر رشد هستند ولی نهال ها دیگر میوه ها مثل هلو، سیب در معرض خشک شدن بودند. به نظر می رسد این منطقه به جهت خاک تروس و سفت و نداشتن خاک رسوبی به درد درختان کم استقامت نمی خورد بلکه همان درختان توت، تاک، بادام خوب باشد و برای اینکه درخت نیز رشد خوبی داشته باشد باید با بیل مکانیکی زمین را تا عمق دو سه متر شکافت و خاک حاصلخیز و نم نگهدار در آن ریخت و یا اینکه خاک باغ را کلاً عوض کرد. به نظر می رسد که ساخت و ساز و خراب کردن اراضی اطراف از نظر منابع طبیعی ممنوع باشد ولی بعضی با رانت شروع به هموار کردن کوهها(کوه خواری) کرده اند.