معرفي و نقد كتاب تاريخ و فرهنگ مردم خجند                                                                                      

                                                                                        رضا نقدي

تاريخ و فرهنگ مردم خجند

نذيرجان تورسان زاده

 مشهد،بنياد پژوهشهاي اسلامي، 1383.

كتاب مذكور ادامه و مكمل كتاب ديگر مؤلف با نام شهرآفتاب كه شامل تاريخ مختصر خجند از گذشته تاكنون است. پروفسور نذيرجان تورسان زاد كه استاد دانشگاه دولتي خجند و رئيس موزه مردم شناسي شهر خجند در تاجيكستان است؛نتيجه تحقيقات ده ساله خود را براساس آثار مكتوب دوره باستان،سده هاي ميانه،دوره جديد شامل اسناد باستان شناسي، مردم شناسي، زبانشناسي، پژوهشهاي اجتماعي و ... مي باشد؛در كتاب مذكور آورده است. بنابراين اين كتاب تحقيقي جامع و تازه و پربار براي شناخت سرزمين باستاني و كنوني خجند تاجيكستان است كه تاكنون جاي آن بخصوص در كتابخانه هاي ايران خالي بود. البته به صورت پراكنده در ايران تحقيقات و مقالاتي جسته گريخته چاپ شده است كه از آن جمله مي توان مقاله مفصل آل خجند در دايره المعارف اسلام و يا كتاب خجند و خجنديان در آئينه ادبيات فارسي و يا مقالات ابوالقاسم قرباني درباره ابومحمد خجندي و...را نام برد.

مولف محترم كتاب مزبور را به خط سيريليك نوشته بود و نويسنده اين سطورآنرا به خط فارسي برگرداندم و بسياري از اصطلاحات روسي و تاجيكي آنرا كه براي خواننده ايراني نامأنوس بود با كمك دوستان فاضل آقايان دكتر لقمان بايمتف و اصغر ارشاد سرابي ويرايش شد.

كتاب با پيشگفتار آغاز مي گردد و نويسنده درآن به معرفي خود و مسافرتها و ديدارهايش پرداخته و سپس از كساني كه او را در تدوين و چاپ كتاب ياري رسانده اند، تشكر مي كند.

سخن سرآغاز كه همان سرسخن است،مؤلف راجع به شكل گيري و برپايي شهرهاي ماوراء النهر و آسياي مركزي در سده هاي ميانه وبررسي شهرها در عصر جديد و بررسي شهرهاي آسياي مركزي در دوره حكومت اتحاد جماهير شوروي مطالبي آورده است.

فصل اول شامل تاريخ و فرهنگ خجند در آثار تمدن معنوي و مادي است كه شامل اوستا و منابع كتبي پيش از اسلام در مورد تاريخ خجند، اسكندريه اقصي در اخبار مؤلفان دوران باستان،خجند در مدارك باستان شناسي است كه منبع بسيار مفيدي براي باستان شناسان ايران است،خجند باستان در منابع و مدارك مردم شناسي و مدارك مردم شناسي،فرهنگ عامه و زبان شناسي  و جغرافيايي؛ كه در اين قسمت با توجه به اينكه نويسنده از تحقيقات ميداني كمك گرفته است، بسيار خوب از عهده تجزيه و تحليل آن برآمده است.

ذكر خجند در آثار مكتوب سده هاي ميانه و جديد كه مؤلف در اين قسمت از منابع بسياري بخصوص تحقيقات روسها استفاده برده است و اين براي محققان ايراني كه دسترسي چنداني به منابع روسي ندارند بسيار مفيد مي باشد.

فصل دوم شامل جغرافياي تاريخي سرزمين خجند است كه درآن مفهوم ولايت،مكان،مساحت و مرزهاي سرزمين خجند، كوههاي سرزمين خجند،منابع آبي خجند،آب وهوا،دشت و صحرا، منابع طبيعي خجند،راههاي ارتباطي،واحه هاي مدني است و لذا ابهامي در آن براي خواننده باقي نمانده است.

فصل سوم تاريخ خجند است كه از عصر مفرغ تا دوره شوروي را دربر مي گيرد. با مطالعه اين فصل خواننده غيرمستقيم با تاريخ ورا رود آشنا ميگردد. دراين قسمت نويسنده به جهت عدم آشنايي با زبان عربي و خط فارسي، كمتر توانسته از منابع دست اول اين دو زبان استفاده كند و با توجه به اينكه مؤلف در فصل اول متون بسياري را نام مي برد ولي درعمل استفاده چنداني از آنها نكرده است. مثلاً تاريخ رشيدي يكي از منابع مهم درباره تاريخ خراسان و ورا رود است كه استفاده نشده و در عوض اين كمبود با مراجعه به تحقيقات خاورشناسان روس جبران شده است و لذا حداكثر بهره برداري از مآخذ دست دوم و تحقيقات جديد شده است.

فصل چهارم فرهنگ سنتي خجند است كه شامل فرهنگ مادي سنتي، سكونتگاهها،لباس،انواع غذاها وخانواده است. از آنجايي كه نويسنده رئيس موزه مردم شناسي خجند بوده و تحقيقات ميداني درباره فرهنگ عامه منطقه داشته است مطالب جالبي دراين بخش از كتاب آورده كه محققان مردم شناسي را در تحقيقات تطبيقي و مشتركات فرهنگ عامه  ايران و آسياي مركزي به كار مي آيد.

فصل پنجم دانشوران و انديشمندان خجند را دربر مي گيرد كه در حقيقت بررسي و آثار دانشمندان تاجيكي و خجندي است كه عده اي از آنها در كشورهاي مختلف مصدر كارهاي مهمي بوده اند.

بخش آخر كتاب منابع فارسي وعربي و روسي و انگليسي است كه منابع عربي و فارسي را در زماني كه مهمان مركزخراسان شناسي بودند از كتابخانه هاي ايران استفاده كردند. و ترجمه فهرست منابع روسي آخر كتاب كه فراوان است در واقع كتابشناسي ارزشمندي براي مترجمان و محققان ايراني است كه شايسته است به زبان فارسي ترجمه شود.

نويسنده اين سطور درآخراز استادان دكتر رئيس السادات و اصغر ارشاد سرابي كه نكاتي در باب معرفي كتاب به اينجانب تذكر دادند، تشكر و قدرداني مي نمايم.

معرفي و نقد كتاب تاريخ و فرهنگ مردم خجند                                                                                      

                                                                                        رضا نقدي

تاريخ و فرهنگ مردم خجند

نذيرجان تورسان زاده

 مشهد،بنياد پژوهشهاي اسلامي، 1383.

كتاب مذكور ادامه و مكمل كتاب ديگر مؤلف با نام شهرآفتاب كه شامل تاريخ مختصر خجند از گذشته تاكنون است. پروفسور نذيرجان تورسان زاد كه استاد دانشگاه دولتي خجند و رئيس موزه مردم شناسي شهر خجند در تاجيكستان است؛نتيجه تحقيقات ده ساله خود را براساس آثار مكتوب دوره باستان،سده هاي ميانه،دوره جديد شامل اسناد باستان شناسي، مردم شناسي، زبانشناسي، پژوهشهاي اجتماعي و ... مي باشد؛در كتاب مذكور آورده است. بنابراين اين كتاب تحقيقي جامع و تازه و پربار براي شناخت سرزمين باستاني و كنوني خجند تاجيكستان است كه تاكنون جاي آن بخصوص در كتابخانه هاي ايران خالي بود. البته به صورت پراكنده در ايران تحقيقات و مقالاتي جسته گريخته چاپ شده است كه از آن جمله مي توان مقاله مفصل آل خجند در دايره المعارف اسلام و يا كتاب خجند و خجنديان در آئينه ادبيات فارسي و يا مقالات ابوالقاسم قرباني درباره ابومحمد خجندي و...را نام برد.

مولف محترم كتاب مزبور را به خط سيريليك نوشته بود و نويسنده اين سطورآنرا به خط فارسي برگرداندم و بسياري از اصطلاحات روسي و تاجيكي آنرا كه براي خواننده ايراني نامأنوس بود با كمك دوستان فاضل آقايان دكتر لقمان بايمتف و اصغر ارشاد سرابي ويرايش شد.

كتاب با پيشگفتار آغاز مي گردد و نويسنده درآن به معرفي خود و مسافرتها و ديدارهايش پرداخته و سپس از كساني كه او را در تدوين و چاپ كتاب ياري رسانده اند، تشكر مي كند.

سخن سرآغاز كه همان سرسخن است،مؤلف راجع به شكل گيري و برپايي شهرهاي ماوراء النهر و آسياي مركزي در سده هاي ميانه وبررسي شهرها در عصر جديد و بررسي شهرهاي آسياي مركزي در دوره حكومت اتحاد جماهير شوروي مطالبي آورده است.

فصل اول شامل تاريخ و فرهنگ خجند در آثار تمدن معنوي و مادي است كه شامل اوستا و منابع كتبي پيش از اسلام در مورد تاريخ خجند، اسكندريه اقصي در اخبار مؤلفان دوران باستان،خجند در مدارك باستان شناسي است كه منبع بسيار مفيدي براي باستان شناسان ايران است،خجند باستان در منابع و مدارك مردم شناسي و مدارك مردم شناسي،فرهنگ عامه و زبان شناسي  و جغرافيايي؛ كه در اين قسمت با توجه به اينكه نويسنده از تحقيقات ميداني كمك گرفته است، بسيار خوب از عهده تجزيه و تحليل آن برآمده است.

ذكر خجند در آثار مكتوب سده هاي ميانه و جديد كه مؤلف در اين قسمت از منابع بسياري بخصوص تحقيقات روسها استفاده برده است و اين براي محققان ايراني كه دسترسي چنداني به منابع روسي ندارند بسيار مفيد مي باشد.

فصل دوم شامل جغرافياي تاريخي سرزمين خجند است كه درآن مفهوم ولايت،مكان،مساحت و مرزهاي سرزمين خجند، كوههاي سرزمين خجند،منابع آبي خجند،آب وهوا،دشت و صحرا، منابع طبيعي خجند،راههاي ارتباطي،واحه هاي مدني است و لذا ابهامي در آن براي خواننده باقي نمانده است.

فصل سوم تاريخ خجند است كه از عصر مفرغ تا دوره شوروي را دربر مي گيرد. با مطالعه اين فصل خواننده غيرمستقيم با تاريخ ورا رود آشنا ميگردد. دراين قسمت نويسنده به جهت عدم آشنايي با زبان عربي و خط فارسي، كمتر توانسته از منابع دست اول اين دو زبان استفاده كند و با توجه به اينكه مؤلف در فصل اول متون بسياري را نام مي برد ولي درعمل استفاده چنداني از آنها نكرده است. مثلاً تاريخ رشيدي يكي از منابع مهم درباره تاريخ خراسان و ورا رود است كه استفاده نشده و در عوض اين كمبود با مراجعه به تحقيقات خاورشناسان روس جبران شده است و لذا حداكثر بهره برداري از مآخذ دست دوم و تحقيقات جديد شده است.

فصل چهارم فرهنگ سنتي خجند است كه شامل فرهنگ مادي سنتي، سكونتگاهها،لباس،انواع غذاها وخانواده است. از آنجايي كه نويسنده رئيس موزه مردم شناسي خجند بوده و تحقيقات ميداني درباره فرهنگ عامه منطقه داشته است مطالب جالبي دراين بخش از كتاب آورده كه محققان مردم شناسي را در تحقيقات تطبيقي و مشتركات فرهنگ عامه  ايران و آسياي مركزي به كار مي آيد.

فصل پنجم دانشوران و انديشمندان خجند را دربر مي گيرد كه در حقيقت بررسي و آثار دانشمندان تاجيكي و خجندي است كه عده اي از آنها در كشورهاي مختلف مصدر كارهاي مهمي بوده اند.

بخش آخر كتاب منابع فارسي وعربي و روسي و انگليسي است كه منابع عربي و فارسي را در زماني كه مهمان مركزخراسان شناسي بودند از كتابخانه هاي ايران استفاده كردند. و ترجمه فهرست منابع روسي آخر كتاب كه فراوان است در واقع كتابشناسي ارزشمندي براي مترجمان و محققان ايراني است كه شايسته است به زبان فارسي ترجمه شود.

نويسنده اين سطور درآخراز استادان دكتر رئيس السادات و اصغر ارشاد سرابي كه نكاتي در باب معرفي كتاب به اينجانب تذكر دادند، تشكر و قدرداني مي نمايم.