زروند کدکن
مقاله ذیل در کتاب ارجنامه محمد قهرمان با نام پردگیان خیال به اشراف دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی و دکتر محمد جعفر یاحقی در سال 1384ش به شکل کاملتر چاپ شده است.
زروند کدکن زادگاه شیخ فرید الدین عطار
رضا نقدی
در سنگ افراشته گور شیخ فریدالدین عطار- که از آثار امیر علی شیر نوایی است- در ضمن اشعاری که به سال 891 هجری بر آن نگاشته شده، مولد و منشا عطار، زروند و محل سکونتش کدکن یاد شده است. [3][3]
|
شیخ عالم شیخ عطار فرید |
آنکه هستند اولیا او را مرید |
|
طرفه عطاری که ازانفاس او |
قاف تا قاف جهان شد مشکبو[4][4] |
|
خاک نیشابور تا یوم القیام |
آبرو دارد از این عالی مقام |
|
شد زرش را خاک نیشابورکان |
مولدش زروند و کدکانش مکان...[5][5] |
دولتشاه سمرقندی نیز تنها به کدکن به عنوان زادگاه عطار اشاره می کند و می نویسد« اصل شیخ از قریه کدکن است من اعمال نیشابور...».[6][6]
خود شیخ عطار در آثارش به صراحت از زادگاهش نام نبرده است ولی از فحوای این بیت در منطق الطیر:
در ده ما بود برنایی چو ماه اوفتاد آن ماه یوسف وش به چاه [7][7]
چنین برداشت می شود که منظور شیخ از ده او کدکن یا زروند باشد.
استاد مرحوم سعید نفیسی درباره زروند چنین نوشته است « اینکه درین کتیبه[کتیبه گورعطار] مولد عطار را زروند نوشته اند قطعا اشتباه هست چنین نامی در کتابهای جغرافیا ضبط نکرده اند و تردیدی ندارم که کلمه محرف زورابذ است».[8][8]البته قضاوت ایشان در این مورد نادرست است زیرا اولا زورابذی که ایشان از آن نام می برند هم اکنون در منطقه صالح آباد جام بنام زورآباد معروف است [9][9]و ثانیا زروند کدکن اکنون باقی است که در سطور آتی به معرف آن خواهیم پرداخت .
زروند و کدکن دو روستا از ولایت رخ بوده است که سابقه دوری در تاریخ دارد.اکنون بخش رخ یا کدکن یکی از بخشهای تربت حیدریه است که در سرتاسر شمال این شهرستان قرار دارد.نواحی شمالی و مرکزی و شرقی این بخش از اراضی پست شنی،سلسله کوهها و تپه ماهورهای کم ارتفاعی بنام شکسته تشکیل یافته و سرتاسر جنوب آن از شرق به غرب سلسله جبال نسبتآ مرتفعی به نامهای نسر، خماری ، شصت دره ، چهلتن ، سپیدر ، دافی و کلاته را در بر گرفته است.دره های پرِآب و سرسبز و خوش اب و هوای این کوهها،محل آبادیهای پرجمعیت و سرچشمه رودها وقنوات جلگه رخ است. مرکز بخش یعنی کدکن نیز در دره سپیدراقع شده است.[10][10]
ولایت رخ در تاریخ سابقه ای کهن دارد.آثار مکشوفه مربوط به هزاره دوم پیش از میلاد[11][11]و پیش از اسلام و بعد از آن حکایت از این مدعا دارد.[12][12]این ولایت تا اوایل دوره قاجاریه جزوه نیشابور بود تا اینکه اسحاق خان قرایی آنرا ضمیمه قلمرو خود تربت حیدریه کرد.[13][13]
ولایت رخ در سال 30 هجری قمری تو سط عبدالله عامر کریز فتح شد .او مدتی با جمله سپاهیانش در بیشک مرکز و قصبه آن مقیم بودند[14][14]و در سال 55 هجری سعید پسر عثمان بن عفان که از طرف معاویه به حکومتکری خراسان فرستاده می شود ، نیز به ولایت رخ وارد میگردد و در قصبه بیشک بیمار می شود و در آنجا ازدواج می کند که ثمره آن پسر و دختری به نامهای محم و عین النساءاست .عین النساء با یکی از علمای بیشک ازدواج می نماید که پسری به نام نصر به وجود می آید که سر سلسله خاندان محمی می گردد که تا اوایل قرن ششم در نیشابور و رخ از اشراف و عالمان حدیث و مزکیان محسوب می شدند.[15][15]
برس یکی دیگر از روستاهای ولایت رخ است که در 6 کیلومتری شرق کدکن بر دامنه کوهی و بر کنار کال برس قرار دارد و سابقه کهنی در تاریخ دارد.شیخ احمد جامی معروف به ژنده پیل(441- 536) یکی از همسرانش از برس بوده که از او فرزندانی داشته که دو نفر آنها یکی قطب الدین و دیگری رضی الدین در برس بوده اند و اکنون قبور آنها زیارتگاه مردم است و شیخ احمد جامی به مناسبتهای مختلف در کتاب مقامات از برس نام می برد.[16][16]
اگر چه در قرون اولیه هجری از کدکن در منابع نامی نیامده است ولی در دوره سلجوقی و خوارزمشاهی از مراکز فرهنگی نیشابور بوده و افراد پر آوازه ای از جمله کریم الشرق کدکنی سپهسالار و حاکم نیشابور در دور سلجوقی و فرزندش تاج الدین علی وزیر غیاث الدین پیرشاه خوارزمشاهی و نوه اش نورالدین منشی دبیر و منشی سلطان جلال الدین خوارزمشاه بوده است که از آخری کتابی با نام وسایل الرسائل و دلایل الفضائل باقی مانده و در آن به مناسبتهایی از زادگاهش کدکن و وابستگانش در آنجا نام می برد.[17][17]
اما از زروند زادگاه عطار در منابع و کتابهای مسالک و ممالک هیجگونه رد پایی نیست ، در صورتی که این منطقه تا قرن هفتم هجری آباد بوده است.
اکنون زروند یکی از مزارع و باغستانهای کدکن است که در دو کیلومتری خاوری آن قرار دارد.این منطقه با مختصات ریاضی 35 درجه و 36 دقیقه عرض جغرافیای و 58 درجه و 54 دقیقه طول جغرافیای با ارتفاع 1780 متر از سطح دریا واقع شده است.[18][18]آب کاریز کهنسالی که در آنجا جاری است و حق آبه ای که از رودخانه کدکن می برد باعث بوجود آمدن مزارع گندم ، جو،چغندر،زعفران، سیب زمینی،یونجه و....باغهای با صفای آلو،آلوچه،سیب و ...شده است.آب و زمین زروند خرده مالکی است و تا چندین سال پیش نظام صحرا(بنه)در آن اجرا می شد.تعدادی مرغداری و دامداری صنعتی به تازگی در این منطقه ایجاد شده است.
مردم کدکن وجه تسمیه زروند را بواسط خاک حاصلخیز آن می دانند کمااینکه واژه زروند همین معنی را می دهد زیرا زروند ازدو کلمه زر( zar ) و وند( vand )ترکیب یافته است. زر همان طلا ست و در پارسی باستان زرنه اوستا زره نه و زرنه انیه پهلوی زر و زیر آمده است.[19][19] پسوند وند به معنی دارندگی،صاحبی و شباهت است.در زبانهای باستانی ایران مفهوم دارنده دارد.[20][20]با این توصیف وجه تسمیه زروند یعنی شبیه به زر یا دارنده زر معنی می دهد.فقط زروان در اوستا زمان بیکران و یکی از ایزدان که به فرشته زمانه بی کران تعبیر شده است و زراوند نام دارویست همچنین زراوند موبد موبدان بهرام گور و نیزپسر نرسی می باشد و زریوند نام مبارزی مازندرانی است.[21][21]
محدوده باستانی زروند در سطح وسیعی پر از سفالینه های مختلف و آثار مدنیت است.نویسنده این سطور نمونه هایی از سفالینه های آنجا را جمع آوری کرده و توسط کارشناسان باستان شناس مرکز خراسان شناسی* طبقه بندی نموده که از نظر جنس و لعاب و تزیین به گروههای زیرتقسیم می گردد: 1- سفال ضخیم و بدون لعاب 2- سفال با لعاب پاشیده 3- سفال با لعاب پاشیده و نقش کنده 4- سفال با نقش استامپی 5- سفال با لعاب یکرنگ 6- سفال با لعاب خمیر سفید7- سفال با خمیر شیشه ای .این سفالینه ها مربوط به دوره های غزنوی ، سلجوقی ، و تعداد خیلی معدود از دوره ایلخانی است.
علاوه بر اینها تا چند سال پیش درختی گشن و بزرگ به نام سور در کنار مسجد جامع زروند وجود داشته که به قول پیران کدکن چند تن داخل تنه آن می توانستند دراز بکشند و چندین شاخه بزرگ داشته که زنان در مراسم نوروز از آنها چهل تاب می انداخته اند که در هنگام تاب خوردن به همدیگر نمی رسیده اند و گله ای زیر سایه آن آرام می گرفته است.گویند دو نفر چوپان در یک شب سرد زمستانی داخل درخت مذکور آتش روشن کرده و آنرا به آتش می کشند.اکنون محل این درخت با نام زانوی سور معروف است.ناگفته نماند که درخت سور با همین تلفظ نمادی مقدس در میان مردم ایران باستان بوده و نمونه آنرا می توان سرو کاشمر و فریومد را ذکر کرد که اولی به دستور متوکل عباسی بریده شد و دومی توسط ینالتگین در آتش سوخت.[22][22]
مزار شیخ ابراهیم پدر شیخ عطار در غرب زروند در درون دره ای کوچک یه صورت دو مکعب سنگچین روی هم ساخته شده بود تا اینکه دلالان عتیقه آنرا برای بدست آوردن گنج ویران کردند و پس از آن مردم به بازسازی آن مبادرت نمودند که به دلیل کمبود اعتبارات متوقف ماند *استاد شفیعی کدکنی در مقدمه مختارنامه درباب زندگی عطار اشاره دارد که « ... بخصوص که مزار پدرش در زادگاه عطار هنوز با نام شیخ ابراهیم، معروف به پیر زروند است و زیارتگاه مردم ، نگارنده این سطور که خود متولد کدکن و هم ولایتی عطار است،خوب به خاطر دارد که مادر بزرگش ( مادر مادرش رحمه الله علیهما ) که زنی بسیار سال بود و در حدود 1338 شمسی در سن قریب به هشتاد سال درگذشت همواره از پیرزروند(= مزار پدر عطار) به نام مزار شیخ ابراهیم یاد می کرد و او کسی نبود که از راه تذکره و تواریخ ادبیات به چنین نامی رسیده باشد،بلکه اطلاع او ادامه اطلاعات اهل محل از قرون گذشته بود.».[23][23]
شیخ ابراهیم ظاهرا در اواخر عمر در زروند بوده و یا طبق وصیتش او را از نیشابور به زادگاهش برای دفن انتقال داده اند،شیخ فریدالدین در لحظه فوت پدرش حاضر بوده ،چنانکه از مضمون این شعر در اسرارنامه برمی آید:
بپرسیدم درآن دم از پدر من که چونی گفت چونم ای پسرمن
زحیرت پای از سر می ندانم دلم گم گشت دیگر می ندانم
نگردد این کمان کاردیده ببازوی چو من پیری کشیده
چنین دریا که عالم می کند نوش زچون من قطره ای برناورد جوش
بدو گفتم که چیزی گوی آخر که سرگردان شدم چون گوی آخر
جوابم داد کای داننده فرزند بفضل حق به هر بابی هنرمند
زغفلت خود نمائیدم همه عمر چه گوییم ژاژ خائیدم همه عمر
بآخر دم چنین گفت آن نکوکار خداوندا محمد را نگهدار
پدر این گفت و مادر گفت آمین وزان پس زو جدا شد جان شیرین[24][24]
استاد بدیع الزمان فروزانفر بر اساس شعر فوق استنتاج کرده که « وچون در موقع نظم اسرارنامه شصت ساله بوده پس کمینه مدت زندگانی پدرش را می توان هشتاد سال فرض نود و نظر به آنکه ولادت عطار در حدود سال پانصد و چهل واقع شده پس شاید بتوان گفت که پدر او میانه سالهای پانصد و نود و پنج رخت از جهان بربسته است.».[25][25]
از خلال منابع برمی آید که جد شیخ فریدالدین عطار،اسحاق بوده است.[26][26]اکنون در جنوب غربی زروند بر کمرگاه کوهی بنام گلهو،مزاری به صورت چهارتاقی برآورده از سنگ لاشه ای است که به پیر یاهو یا اسحاق معروف است و اهالی کدکن به خصوص زنها همیشه در آنجا مراسم روضه خوانی دارند.در سالهایی که خشگ سالی به این منطقه رو می آورد ، مردم در آنجا گردهم می آیند و و غذایی به نام بلغور درست کرده و سنگ سفید و بزرگی را که به سنگ پیر معروف است با اهرم تکان داده و اعتقاد دارند که با جنبش آن باران خواهد بارید.آنها سرگذشتی را از اسحاق چنین بیان می کنند که اسحاق دارای موهای بلند و ژولیده بوده که بلندای آن به زانوهایش می رسیده،هر روز بر روی سنگ سفید می نشسته و مدام ذکر یاحق ،یاهو می گفته؛تا اینکه گذار حضرت موسی به آنجا می افتد و از پیر می پرسد ، تورا با حق چه کاراست ؟.اسحاق تا این حرف را می شنود دردم جان می دهد،حضرت موسی ،اسحاق را کفن و دفن کرده و بر روی سنگ قبرش چنین می نویسد:
دوچشمانش مثال چشم آهو به زیر لب همیشه کفت یاهو
زقدرت دوخته پیراهنش را زموی سر بپوشیده سرش را
چواسم حق شنید اومست وحیران زشوق دل بزودی داد او جان [27][27]
داستان مذکور شبیه داستان عطار در داروخانه با آن درویش است که بنا به روایت جامی سبب گرایش عطار به تصوف شد.[28][28]
زروند علاوه بر آسیبهایی که از یورشهای قوم غز(548هجری قمری )و مغول (618 هجری قمری)و یا زلزله های سالهای (540،555،605هجری)برآن وارد آمده ؛ظاهرا توسط برف سنگینی کاملا از بین رفته است .موسفیدان کدکن داستان خرابی آنرا چنین بیان می کنند :
دریکی از شبهای زمستان آسمان ابری میشود و برف آهسته آهسته شروع به باریدن می کند،آسیابان پیری که در شهر ساکن بوده به پسرانش می گوید که این برف دامنه دار خواهد بود،لذا دستور کشتن گوساله اش را می دهد و گوشت آنرا قورمه میی کند.برف چندین شبانه روز می بارد و پسران آسیابان از کوشت قورمه شده کوساله خورده و به نوبت برفهای روی بامشان را کنار می زنند ،یک روز که هوا صاف میشود،فرزند کوچک آسیابان به روی پشت بام رفته و ازآنجا به نظاره شهر می نشیند واز پدرش می پرسد که چقدر کلاغ به شهر ما آمده اند؟ پدرش جواب می دهد که آنها کلاغ نیستند بلکه سرچوب خانه های ویران شده از برف هستند که از برف بیرون زده اند.و بدین ترتیب شهرزروند از بین می رود.
اکنون جای جای این منطقه نام و نشانی از محلات آن شهر یا ده را دارد .به عنوان نمونه می توان موارد زیر را ذکر کرد:بزقلعه،زانوی سور،تپه آسیا، کندرباغ ، منصوریه،آیشت باغ ، قبرستان زروند،و ... و آثار چند کوره گچ پزی و آسیابهای آبی و چاههای فرریخته کاریزقدیمی زروند. این آثار و نامهای باقی مانده تقریبا شکل و ساختار زروند را تا اندازه ای مشخص می کند بدین ترتیب که آب کاریز ازجنوب زروند بیرون آمده در داخل آن جریان یافته و سپس از کنار مسجد جامع و درخت سور عبور کرده و دردرون آسیابهای شمالی ریخته و مزارع باغستانهای آنجا را آبیاری می کرده است.مزارع مشرق زروند را کشاورزان آیشت باغ می گویند و قبرستان در سمت غرب زروند که به طرف نیشابور است بوده است.
جدیدترین اثر باقی مانده از زروند بقایای قلعه چهاربرجی است که در قسمت شرقی آن واقع است که از ساخته های اسحاق خان قرایی و نقدعلی خان است که برای محافظت مردم از حمله ترکمنان ساخته شده است .[29][29]لازم به ذکر است که در چند کیلومتری شمال این قلعه – در زروند پایین- تک برج کوچکی وجود دارد که به منزله پایگاهی جهت هشدار توسط آتش در شب و دود در روز به اهالی قلعه بوده است.*
[3][3] - عبدالحمید مولوی، «آثار قبر نظام الملک بکروی در کدکن نیشابور»، مجله یادگار، سال سوم، شماره 8, ص 28.
[4][4]
[5][5] - شعر از رافعی شاعر قرن نهم است. ر. ک : محمد رضا خسروی, جغرافیای تاریخی ولایت زاوه , آستان قدس, مشهد، 1366, ص 222.
[6][6] - دولتشاه سمرقندی ،تذکره الشعرا،تصحیح محمد عباسی ، بارانی ، تهران ، 1337، ص 207و212.
[7][7] - شیخ فریدالدین عطار نیشابوری ، منطق الطیر ، به اهتمام صادق گوهرین ،علمی فرهنگی ، تهران ، 1370،ص 201.
[8][8] -سعید نفیسی ، جستجو در احوال و آثار فریدالدین عطار نیشابوری ، کتابفروشی و چاپخانه اقبال ، 1320،ص 4.
[9][9] -مهدی سیدی ، رجبعلی لباف و....،رورآباد جام ، محقق،مشهد،1373،ص 11.
[10][10] - فرهنگ جغرافیای آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران ، تربت حیدریه، ج 43، سال 63، ص 182.شناسنامه آبادیهای کشور، استان خراسان ، تربت حیدریه ، سال 75، ص 54.
[11][11] - رجبعلی لباف خانیکی ، مروری بر مطالعات باستان شناسی در خراسان ، خراسان پژوهی ، سال اول ، شماره اول ، بهار و تابستان 1377، ص 45.
[12][12] - رضا نقدی ، آرامجای ، مسجد و الواح قبور خواجگان متصوفه خلوی کبروی در کدکن ، خراسان پژوهی ، سال دوم ، شماره اول ، بهار و تابستان 78 ، ص 45.
[13][13] -عباس فروغیان ، جغرافیای شهرستان تربت حیدریه ( پایان نامه ) ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی مشهد ، سال 41-42،ص 13.احمد بن یحیی بلاذری ،فتوح البلدان ،ترجمه آذرتاش آذرنوش ، تصحیح محمد فرزان ، سروش ، تهران ، 1364،ص 159.
[15][15] - ابو عبدالله حاکم نیشابوری ، تاریخ نیشابور، ترجمه محمد بن حسین خلیفه نیشابوری ،مقدمه،تصحیح و تعلیقات دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی ، اگاه ، تهران ، 1371،ص 104.
- ابوالحسن علی بن زید بیهقی ، تاریخ بیهق ، تصحیح و تعلیقات احمد بهمنیار، فروغی ، ص 126.
[16][16] - رضا نقدی،زادگاه و آرامگاه و آثار شیخ رجب برسی ستایشگر علی (ع) ،مجموعه مقالات از علی آموز اخلاص عمل ، مرکز خراسان شناسی ، مشهد ، سال 78،ص227تا 215.
[17][17] - نورالدین منشی ، وسایل الرسایل و دلایل الفضایل ، تصحیح رضا سمیع زاده ، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ، تهران ، 1381.
- شهاب الدین نسوی ، سیرت جلال الدین منیکبرنی ، تصحیح مجتبی مینوی ، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، تهران ، 1334.
[18][18] - محمد حسین پاپلی یزدی ، فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی ، مشهد ، بهمن 1367، ص 290.
[19][19] - علی اکبر دهخدا، لغتنامه، جلد 8 ، ذیل کلمه زر.
[20][20] -همان، ج 8.
[21][21] - محمد حسین خلف تبریزی ، برهان قاطع ،ج دوم ، حاشیه دکتر معین .
- دهخدا، ج8.
* در همینجا از کوششهای بی دریغ آقای مهدی میری و آقای رجبعلی لباف خانیکی که در طراحی و طبقه بندی و تاریخ گذاری سفالینه های زروند نویسنده این مقاله را یاری دادند تشکر و قدردانی می شود.
[22][22] - ثعالبی، ابومنصور، ثمارالقلوب فی مضاف و المنسوب ، پارسی گردان رضا انزابی نژاد ، دانشکاه فردوسی ، مشهد ، 1377 ، ص .
- ابوالحسن علی بن زید بیهقی ،تاریخ بیهق ، با تصحیح و تعلیقات احمد بهمنیار، کتابفروشی فروغی ، تهران ، نی تا ، ص 283.
* از انجمن آثار و مفاخر فرهنگی یا میراث فرهنگی استدعا میشود که برای بازسازی صورت قبر این عارف روشن ضمیر اقدام لازم را به عمل آورد.
[23][23] - شیخ فریدالدین عطار نیشابوری ، مجموعه رباعیات، به تصحیح و مقدمه دکترمحمد رضا شفیعی کدکنی ، سخن ، تهران ، 1375،ص 23-24.
[24][24] - شیخ فریدالدین عطار نیشابوری ، اسرارنامه ، به تصحیح سید صادق گوهرین ، زوار،1361،ص 188.
[25][25] -بدیع الزمان فروزانفر، شرح احوال و نقد و تحلیل آثار شیخ فریدالدین محمد عطار نیشابوری ، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ، تهران ، 1374،ص 4.
[26][26] - دولتشاه سمرقندی،ص 207.
[27][27] - رضا نقدی ، یاهو پیامبر باران ، روزنامه توس ، 31خرداد ، 1373،ص 8.
- محممد عبدالهیان،فرهنگ عامه مردم کدکن، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی ،سال .
- شعر را در سال 1372 از سید ابوطالب عادلباش که مردی یی سواد و در حدود 90 سال سن داشت شنیدم.
[28][28] - نورالدین عبدالرحمن جامی ، نفحات الانس من حضرات القدس ، مقدمه،تصحیح و تعلیقات دکتر محمود عابدی،اطلاعات ،تهران ،1370،ص 597.
[29][29] - محمد رضا خسروی ، ص .
* استاد دکتر شفیعی کدکنی این برج و سرگذشت آنرا به صورت شعری زیبا و ملیح تحت عنوان برج پیر به تصویر کشیده اند.ر.ک .م .آژرم و م .سرشک ، شعر امروز خراسان ، توس ، تهران ، , ص .